محیا جووونمحیا جووون، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

محیا جوووون

محیابلا

قربوت بشم کی به فکرش میرسه که کفش های باباشو باجوراب های مامانش ست کنه ...
18 ارديبهشت 1393

خدایا...

خـــدایـا . . . ! گـاهــی تــو را بــزرگــ می بـیـنـم و گاهـی کــوچـکــ ، ایــن تــو نـیستی کـه بــزرگ می شــوی و کـوچـک . . . ایــن مـنـم کـه گاهـی نــزدیـکــ مـی شـــوم و گاه دور . . . !!! محیا تنها محیا خسته منتظرباباش نشسته....... ...
18 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

محیا:مامان چیکار میکنی؟مامان:دارم جزوه میخونم امتحان دارم محیا:مامان جزوه نخون برو بازی وشادی کن. ...
12 ارديبهشت 1393

سفر

د یشب وقت خواب یک دختر بچه ی کوچولوداشت بالذت تمام از سفر چندروز پیش میگفت:مامان من رفتم دریا ابی بازی کردم بعد اب دریا میدوید دنبالم.ماسه هارومیذاشتم کف دستم بازی میکردم.هم بازی کردم هم شادی.بدوبدومیکردم........انقدر بالذت تعریف میکرد که مامان ذوق زده شده بودویادش اومد چقدر به دختر وروجکش خوش گذشته البته اگه اون از روی سرسره نمیفتادوصورتش زخمی نمیشد. چهارشنبه-28فروردین ساحل محمود اباد سدخاکی-نور ازادشهر-محیاوکیمیا   ...
6 ارديبهشت 1393

لالالاگلم باشی عزیز ومونسم باشی

این قاب قشنگ عیدی خاله منصوره ست.تجزیه وتحلیل های قاب فوق توسط محیا: مامان خرگوشه(خرس)شورت داره زشته لخته. پای جوجه گیر کرده میارمش بیرون گناه داله. شلوار نی نی کجاگیرکرده؟ بابای جوجه رفته سرکار جوجه گم شده. خرگوشه(خرس)اکی(یکی)دست داره. بعداز توضیحات فراوان راجع به قاب چند تاخشکه(توت خشک)خوردی ومن داستان دروغگو(چوپان دروغگو)رو خوندم وخوابیدی... ...
18 فروردين 1393

بدون عنوان

دانی از زندگی چه میخواهم... من توباشم پای تاسرتو زندگی گر هزار باره بود باردیگرتو باردیگر تو
18 فروردين 1393

بدون عنوان

گاهی برو ... گاهی بمان  گاهی بخند ... گاهی گریه كن  گاهی قدم بزن ... گاهی سكوت كن  گاهی اعتمادكن ... گاهی ببخش  گاهی زندگی كن ... گاهی باوركن  گاهی بزرگ باش ... گاهی كوچك باش  گاهی چتر باش ... گاهی باران باش  گاهی همه چیز ... گاهی هیچ چیز * اما همیشه و همیشه انسان باش * ...
16 فروردين 1393