محیا جووونمحیا جووون، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

محیا جوووون

جمله های شیرین

محیا:بابا توخونه بیسکویت وویفر نداریم.عروسک هست.تاب تاب هست.دمپایی هست.اسباب بازی هست. فقط ویفر وبیسکویت نداریم. بابا:محیا برس مو ندیدی نه حالا بیا بریم بیرون دور بزنیم بعد خودم برات پیدامیکنم مامان:دستتو بده من بریم محیا:مامان چرا هوله م  میدی محیا:مامان یک چیزی گوشه ی چشمته بذار برش دارم الان همممم ت میکنه ...
15 خرداد 1393

دوباره پارک

سه شنبه ی هفته ی پبش با بابا ومادرجون و عمو رفتیم پارک.کلی ابی بازی کردی وکلی لباس خیس کردی. عزیزم خداروشکر که بهت خوش گذشت.وقتی که داشتیم از پارکینگ میومدیم بیرون بهم گفتی مامان اقاهه رو نگا چقدر خوشگل شده برگشتیم دیدیم موهاشو باکش بسته. قربون دقت نظرت تو نقلی بشم.خیلی نانازی. ...
15 خرداد 1393

خانه-محیا-داری....

وای چه دختر کاریی دارم البته سوژه مورد نظر سبزی نیست قیچیه.فدات بشم که عاشق قیچی وسوزن وپارچه یی... ...
15 خرداد 1393

زبل محیا

برم به بابا طلاهه بگم بریم بیرون دوربزنیم بعدش بستنی بخرم محیا:مامان گوشیتونو یه دقه میدین قول میدم قول میدم توشلوارم دیگه جیش نکنم. ...
3 خرداد 1393

قبول باشه خانم

دوهفته پیش خیلی به خیر گذشت. خدایاشکرت به خاطر حفظ عزیزترینم.خدایاشکرت که گاهی بهمون تلنگری میزنی که قدر همدیگروبیشتر وبیشتر بدونیم.... ...
3 خرداد 1393

بدون عنوان

سگی پای صحرانشینی گزید به خشمی که زهرش زدندان چکید شب ازدردبیچاره خوابش نبرد به خیل اندرش دختری بودخرد پدرراجفاکردوتندی نمود که اخرتورانیزدندان نبود پس ازگریه مردپراکنده روز بخندیدکای دختر دلفروز محال است اگرتیغ برسرخورم که دندان به پای سگ اندربرم
31 ارديبهشت 1393

پارک

این گیلاس های خوشگله روی سر دخترم هدیه ی مرضیه جونه.ممنون خانم باسلیقه ...
18 ارديبهشت 1393