بدون عنوان
ازچوریه بو بو تاعروسی
دیروز محیا به ارزوش رسید ورفت عروسی.از چندروز پیش به من میگفت مامان کی میریم عروسی. به محضی که وارد شدیم از بستنی صرف نظرکردو تا اخر مراسم در حال رقصیدن بود.خیلی خوش گذشت... ...
نویسنده :
raheleh
18:23
قناد باشی کوچولوی ما
بازی ونقاشی
این روزها دختر نازم عاشق اینطوری نقاشی کردنه.قلم موی ما دستای فسقلیه محیا جونه. ...
نویسنده :
raheleh
18:10
به درخواست محدثه ی عزیزم:نی نی محیا
تو این پست به درخواست دختر عمه جون محیا چند تاعکس از کوچولو یی های دخترم گذاشتم این عکس های زیر یک سالگیه محیا جونه....این عکسهای قشنگو ملیحه ی عزیزم گرفته ...
نویسنده :
raheleh
12:27
جمله های شیرین
محیا:بابا توخونه بیسکویت وویفر نداریم.عروسک هست.تاب تاب هست.دمپایی هست.اسباب بازی هست. فقط ویفر وبیسکویت نداریم. بابا:محیا برس مو ندیدی نه حالا بیا بریم بیرون دور بزنیم بعد خودم برات پیدامیکنم مامان:دستتو بده من بریم محیا:مامان چرا هوله م میدی محیا:مامان یک چیزی گوشه ی چشمته بذار برش دارم الان همممم ت میکنه ...
نویسنده :
raheleh
12:04